این زندگی به اسم، شآهمون کرد
ز گهواره تا گور، چآهمون کرد
یه روز بد یه روز خوبی
یه دیوونه ی مودی
نه دیگه نمی تونیم
بیبی منو فراموش کن
بیبی منو فراموش کن
دیگه منو فراموش کن
بیبی منو فراموش کن
دیگه منو فراموش کن
بیبی منو فراموش کن
الان از هم خیلی دوریم
عکسات نیست توی گوشیم
من میخوام ازم دور شی
آره دیوونه ی مودی
بیبی مثل فصلآ بودی
یه روز بد یه روز خوبی
یه دیوونه ی مودی
الان یادم میاد؛ یه جا خوندم که تنها کسی که تنهات نمیذاره سایهات هست
اما سایه هم توی تاریکی میپیوندد به ظلماتِ دورتتوی روانشناسی هم به نارفیق میگن «سایه»
یک فرد بود که با شخصیت زادهٔ ذهنش همیشه صحبت میکرد و روابط اجتماعی برقرار نمیکرد.
دیوونه، مریض و روانی کمترین چیزایی بود که تو جامعه نسبیش میشد. از میان اون جامعه فقط یک نفر بود که پرسید:« چرا هیچوقت با انسان ها هم کلام نمیشوی؟» فرد گفت:«ترجیحم این است یک عمر به من دیوانه بگن ولی با زادهٔ ذهنم حرف بزنم که منو بفهمه تا انسان های زائد که ادای فهمیده رو در میارن.»
وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم:
مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه،
نه آگاهشون!!!
با یه "ولی" میشه ماله کش ها رو شناخت
*ببین من خودم منتقد نظامم ولی...*اگر امسال در مورد پارسال تان فکر میکنید و احساس حماقت ندارید، پس به اندازه کافی پیشرفت نکرده اید!
-آلن دوباتن
و منی که بعد از هر ساعت از اون ساعت گذشته و میگم چه کصخلی بودم:|||||||
عزراییل رو تو اورژانس بیمارستان دیدم.
مشغول تنفس مصنوعی به مریضی بود.
گفتم شما وظیفت قبض روحه، الان مشغول احیا هستی؟
گفت این بنده خدا هنوز موقع مرگش نرسیده، دکترا دارن میکشنش!
پیرمرد، روی نیمکت، توی پارک بود
به خود آمد، دید هیچ بیاد ندارد، از خاطرات پاک بود
ندا آمد: آرزوی سوم؟؟
پیرمرد گفت: کدام آرزو سوم تا نباشد آرزوی دوم؟؟
ندا گفت: آرزوی دوم را کردی تا زندگی را از یاد ببری
پیرمرد گفت: پس آرزو دارم زندگیم را پس بیاری
ندا وردی خواند و دور شد و گفت:
آرزوی اولت هم همین بود!
واسه من این صحنه غروره
خوش اومدید به این جشن و شکوهز بوی دهنم بده تشخیص ماریان علی دیگه مست نیست ماریان دلم یه زندگی می خواد با جاده این بچه تو یه بطری حبس نیست ماریان هوا پس نیست ماریان از همه زندانا شدم ترخیص جیزی که زخمای رویاست غروب یه تیکه از دنیاست می دونم ته این هوس مریض می شه یه نفس عمیق اما سیاه چاله باز همه چی رو خورد می کنه با آرواره هاش ما می مونیم واستاده صاف ته چهار راه زندگی باز با نقاب کی می دونه چیه واستاده خواب بری کی می دونه چیه داستان ما امروز رو جشن می گیریم ماریان تلخیا رو رد می کنیم جشن بازگشت من به زندگی همه رو دعوت می کنیم با همه هم به خوبی صحبت می کنیم اینو قول میدم ماریان جشن پاکی آغاز رویاست میدونم غروب یه تیکه از دنیاست میدونم
وو این تاریکی کنار ما هنوز زنده ان ستاره ها هنوزم می شه کودک بود دست زد به چشمای ماه هنوزم با یه طناب و تاب میشه آویزون شد از ستاره ها تو این تاریکی کنار ما هنوز زنده ان ستاره ها هنوزم میشه کودک بود آویزون شد از ستاره ها هنوز زنده ان ستاره ها
تو این تاریکی کنار ما زمان نداره نگاه به ما ماییم و روح روشنایی سالهاست که مردن ستاره ها باید حل شد توو صدای باد باید حل شد توو صدای باد تو این تاریکی کنار ما زمان نداره نگاه به ما ماییم و روح روشنایی سالهاست که مردن ستاره ها مردن ستاره ها مردن ستاره ها!
شما برو وسط چندتا عرق خور وایسا نماز بخون، یکیشون بهت چپ نگاه نمی کنه!
اما برو وسط چندتا نماز خون عرق بخور، نماز رو شکسته میخونن تا زودتر شکمتو سفره کنن!
واسه اینه که میگم قدرت دست مذهبی ها نباید باشه.
یاد این داستان افتادم:
«یه دختری بود به اجبار تن فروشی میکرد و حتی بیشترین مشتریانش از قشر کلیسا و کاتولیک بودند؛ روزی که بوران همه جا رو پوشانده بود، از ترس با تنی برهنه، به خانهای پر از پسرِ مست پناه میبره. ترس تمام وجودش رو فرا میگیره که از چاله افتاده داخل چاه! اما برخلاف انتظار پسر ها حتی نگاهی به دختر نینداختند. دختر از فرط خستگی در آن وضعیت به خواب میرود. فردای آن روز دختر در شرایطی بیدار میشود که چند پتو بر تن دارد و پسران از شدتِ سرما یخ زده بودند!»
بعضی آدمآ مثل خورشید هستن
تو ازشون رو هم برگردانی، بازم هوات رو داره!
میشینه به انتظار بازگشتت و خاموش نمیشه!
نورافشانی و گرما بخشی میکنه اما منت نمیکشه!
اما یه روزی میرسه که طاقتش تمام و تو رو میبلعه و سپس تا ابد و یک روز سرد باقی میمونه
بعضیها هم زمین هستن
سریع تر از نور، قدرت جذبش
محلِ رفت و آمد آدم هایی که هیچوقت بفکرش نبودن!
اما باز هم ماند، حالا هرچقدر خواستند بکنند.
همیشه هم فاصلهٔ خودش رو با همه حفظ میکنه تا محل حیات باشه
حتی به دور خودش به دور از دلیل حیات و همزمان مرگش یه لایهٔ [اوزون] کشیده. همون چیزی که زمین داره سر جایش ازش استفاده میکنه و اگر بذارد نزدیک بیاید؛ خطرناک میشود!
فقط حیف موجودات ناچیز رو دست کم گرفت!
مغز سه بخش داره:
بخش بنیادی، بخش تفریحی، بخش عقلانی
فقط ۲ درصد هست که از عقل استفاده میکنه
باقی بین «فکر میکنن از عقل استفاده میکنن» و «حاضرن بمیرن ولی از عقل استفاده نکنن» تقسیم میشه.
امان از اون درصدی که «فکر میکنن از عقلشون استفاده میکنن».
همونایی که میگن «روشن فکرن» و «دنبال برابری». خیلی از مشکلات از همینهاست
یه سری شاخ پندار_عذر میخوام آدم متشخص!_هستن که در واقعه بچه سآلن؛ چون بازدید، فالوور و بن شدن هاشون زیادِ خیلی خفنن.
درحالی هنوز تقی به توقی نخورده، بچه بازی در میارن و پاچه میگیرن...به چار سآل پیشِ خودم امیداور شدم@_@
درحالی که حرفشون با حرفشون نمیخونه، چه برسه به عملشون
تنها دلیل فحش دادنشون، فحش خوردنِ در حدی که اگه فحش ندی طلبکارن چرا فحش نمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟...ما بچه سآل بودیم فوش میدادیم خار طرف گاییده شه تا دیه گوه نخوره، اینا فوش میدن تا فوش بخورن!
و دعوای مجازی رو گاییدن تلقی میکنن.
بقول حصین:
احمقا دنبال پسموندشن!
کورس [خفن-حصین] هم جاش اینجا خالیه:/
ما حتی دیگر دنبال شادی نیستیم،
دنبال کمتر درد کشیدنیم.
-چارلز بوکفسکی
[انقد کشیدم که نمیگیره خندم]-صادق
بعضی آدمآ سیاه چالهان ظاهراً سیاه و بی نور ولی در واقع نوری رو بازتاب نمیدن؛شاید سرشار از خوبی، شاید سرشار از حس، شاید... .
...خودشونن و خودشون،تنها؛ خدا میدونه بعد از ته عمقشون [تکینگی] چی هست؛
فقط حیف تو دنیای کور ها ول میچرخن.
[به من فرصت دیدن دادن اما وسطِ کورا درونم تخم غم کاشتن وسط قلب اهورا به من معجزه ای دادن وسط قرن حسودا]-من ۳
[آلباتروس]۶ سال اول عمر صرف پرواز روی اقیانوس بدون تماس با زمین
[عقاب]همیشه توی اوج ولی تنها
اینا رو فقط اونایی میفهمن که درک از پرواز دارن
جلوی یه ابله که درکی از پرواز نداره، هرچی اوج بگیری کوچیک تر میشی![خ-پوتک]
تا حالا فکر کردید عنترا؟
پول دارا زمین خریدن داخل مریخ (خ)
وقتی ایران طلا می فرسته به کربلا
ایلومیناتی تو زمان سفر کردناش کرده بیخ (خ)
تا حالا فکر کردید هیچی نیستید
بازیچه دینِ جعلی و هرچه
تا حالا اصلا فکر کردید؟ کتاب خوندید؟
همون Fortnite بازی کن بچه (خ)
نوشته جورج اورول.
حیوانات برعلیه صاحب مزرعه انقلاب میکنن تا مزرعه رو بدست بگیرن، صاحب مزرعه فرار میکنه به خارج مزرعه.
چند ماه یا چند سال اول مزرعه طبق خواستهٔ حیوانات اداره میشه
اما بعدش خوک ها اداره مزرعه رو باز میگردانند به قبل...
[ایرآن]
در سناریو تبلیغاتی تلویزیون مثلا شما نمیتونی بنویسی زن و مرد جوان در خانه مشغول صحبت هستن و ... باید تو این سناریو دو تا بچه حضور داشته باشن و حتی اگر دیالوگی ندارن یه طوری تو تیزر دیده بشن! بنابراین تمام سناریو هایی که زن و مرد بچه ندارن پیشاپیش رد هست. حالا شما خودتو بذار جای ایده پرداز
سناریو ای داری که توش قراره دو تا پسر جوون تو خونه مثلا یه کاری کنن، اشپزی، بازی...خب این کد نمیگیره چون ترویج زندگی مجردی هست، راهش اینه براشون زن در نظر بگیری اما بازم کد نمیگیره چون حس دورهمی میده، بچه باید اضافه کنی، یه بچه نمیشه حداقل باید ۳ تا باشه، خب ریده شد تو تیزر!
سناریو اینه، قراره دو تیم فوتبال بازی کنن, شرت ورزشی ممنوع، باید زیرش چیزی باشه، آستین کوتاه هم کلا ممنوع، دو تا تیم چی بپوشن؟ این میشه که تو همه تیزرها زیر تی شرت اقایون یه پیراهن آستین بلند هست.
خیلی از سس ها کاربردشون روی فست فود ها هست اما تبلیغ فست فود ممنوع هست، بنابراین تو همه ی تیزرها سس قرمز رو میریزن رو ماکارونی :))
[سناریو تبلیغات]-۲
در تیزر های تبلیغاتی که ما میسازیم، هر حرکتی از بازیگر خانوم امکان گیر شورایی داره، یعنی همیشه وقتی چند بازیگر خانوم تو یه تیزر هست و تیزر شورا میره تا زمان کد کارگردان داره استرس میکشه، برای همینه که حضور زن ها در تبلیغات گاهی کمرنگ هست مخصوصا تو سناریو هایی که حالش هپی هست.
چرا خونه ها لوکس به نظر میرسه؟ به دو علت عمده، تعداد خونه هایی که ما اجاره میکنیم محدود هست و بعد گذشت زمان تکراری و تابلو میشه، خونه ها جای دوربین و نور اکثرا ندارن، بنابراین خونه هایی که می بینید اکثرا دکور هست و فردای روز ضبط خرابش میکنیم.
علت دوم: طی ۴۰ سال گذشته ما چیزی به عنوان هویت بصری تو شهر تهران نداریم، چیزی به نام خونه ی ایرانی اصلا وجود خارجی نداره یا اگه هست کمه و بابت اجاره نیست، همه ی خونه ها لنگه بلنگه و بدون رعایت اصول معماری ساخته شده، رفتن تو این خونه ها برای ضبط فقط شلختگی تصویری ایجاد میکنه.
بچه های چشم رنگی و بور: این مورد عمده ترین دلیلش اینه که والدین بچه های چشم رنگی و بور بیشتر بچه هاشون رو برای بازی به شرکت های تبلیغاتی معرفی میکنن، یعنی پدر مادرهای این بچه ها تصور میکنن بچه هاشون مدل تر از بقیه از آب در میان، ما موقع انتخاب بازیگر بچه ۵ به ۱ با چشم رنگی طرفیم.
چرا دختر بین ۶ سال تا ۲۰ سال تو تیزرها اصلا نداریم: دلیلش اینه دخترها تو تیزر فقط تا ۶ سالگی میتونن موهاشون باز باشه و اگر ۶ به بالا باشن باید لچک و روسری باشه و رفته رفته مانتوی بلند، یعنی اگر ما دختر ۱۶ ساله بیاریم و مانتو و ساق دستو این چیزا بهش بدیم در تصویر باز بیشتر میزنه!
من به عنوان کارگردان وقتی تو جلسه ی پیش تولید با بچه های ایده پردازی میشینم تا سناریو رو بریف شم، تقریبا عمده ی وقتمون بابت این صرف میشه که چطوری بسازیم شورا کارمون رو رد نکنه، به طور کلی این جمله ی حالا اینجاشو چه گهی بخوریم شورا بهش گیر نده تو جلسات ما زیاد استفاده میشه!
گاندی میگه؛
اگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن.
کاری که خیلی از ما رعایت نمیکنیم...!
ناپلئون میگوید:
دنیا پر از تباهی است،
نه به خاطر وجود آدمهای بد،
بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب.
گرگ همیشه گرگ می زاید
گوسفند همیشه گوسفند.
تنها فقط انسان است
که گاهی گرگ می زاید
و گاهی گوسفند.
وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم:
مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه،
نه آگاهشون!!!
امروزه از فرش تا عرش تو فضای مجازی [فقط] حرف از این میزنن که آقا خستهایم از جمهوری اسلامی، بهتر بگم دموکرات آخوندی، و باید فردی شایسته جایگزین این نظام بشه.
دیروز_قبل از ۵۷_ هم همین حرف ها رو میزدن که باید حکومت دست مردم باشه، نه دولت دموکرات و مستعمرهٔ انگلیس.
از چاله یا چاه افتادین تو یه چاه عمیق تر، بعد از چاه میخواید بیوفتید تو دره؟
یک فرد بود که با شخصیت زادهٔ ذهنش همیشه صحبت میکرد و روابط اجتماعی برقرار نمیکرد.
دیوونه، مریض و روانی کمترین چیزایی بود که تو جامعه نسبیش میشد. از میان اون جامعه فقط یک نفر بود که پرسید:« چرا هیچوقت با انسان ها هم کلام نمیشوی؟» فرد گفت:«ترجیحم این است یک عمر به من دیوانه بگن ولی با زادهٔ ذهنم حرف بزنم که منو بفهمه تا انسان های زائد که ادای فهمیده رو در میارن.»
مشتری: بعضیام شبیه ایشون هستن
محافظ خیلیا ولی از دورو از درون بی حالت و طوفانی به حدی که فردی نمیتواند باهاش زنده بمونه!
یه قانونِ نانوشته هست که:
«تو هیچوقت اولین و آخرین بارت رو نه میفهمی، نه میبینی»
برای جلوگیری از فاجعه تلاش کنید تا هر کسی فقط به عنوان یک فرد محترم باشد و هرگز اجازه ندهید انسانی در حد یک بت پرستیده شود!
✍️آلبرت انیشتین
بزرگترین قمارِ دنیا اینکه ریسک بکنی تا آدما کمکت کنن.
دو سر باخت...
با اینکه شاید گلهای میخوابن ولی هیچوقت به بغل هم اتکا و اعتماد نمیکنن و تنها خودشون، خودشون رو بغل میکنن.
اکثر آدم ها یه نوع ادیسونن
یا اسم در میکنن
یا تنها هنرشون آدم کشی هس، چه مستقیم، چه غیر مستقیم
یا با ماله کشی و پول هزاران چیز رو میخرن!
و گذشته رو صاحب میشن
بقول نوشته جورج اورول تو ۱۹۸۶:
اونی که روی گذشته کنترل داشته باشه، حال رو هم کنترل میکنه!
مواردی که پذیرفتن آن برایمان سخت است، معمولاً به موقعیتهایی مربوط میشود که کسی ما را فریب داده است.
-دبی فورد
جوجه اردک زشت درون
در دل بر کار خود داوری میکرد: چه کردم؟ فاسق را؛ بله؛ فاسق زنم را کشتم. بله؛ همین. ولی چه شد؟ چرا کارم به فاسق کُشی رسید؟
ندایی از درونش جوابش را داد: زیرا با او ازدواج کردی.
باز پرسید: خب مگر ازدواج گناه است؟
و پاسخ آمد: گناه آن است که زنی را که دوست نداشتی گرفتی. گناه تو آن است که خود و او را فریب دادی.
جنگ و صلح
✍️لئو_تولستوی